• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : مشکل صحنه هاي عاشقانه در رمان فارسي!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فيلسوف کچل 

    اين ادامه کامنت قبلي منه خب آخه نميذارين که آدم همشو يکجا بنويسه!!!

    يادمه يه همچين بحثي درباره عشق سال 85 سر کلاس مطرح شد. يه استاد داشتيم که به طرز فجيحي ادعاش ميشد. البت خداييش خيلي فيلم ديده بود. آخه استاد فلسفه هنر بود ديگه!!!

    ميون همه چرت و پرتهايي که ميگفت يه حرفش جالب بود که من يادم مونده. گفت آخه مگه عشق سيبه که زميني و آسموني(درختي) داشته باشه؟؟؟ واقعا خب مگه عشق سيبه؟!!!

    پاسخ

    جمله ي جالبيه. قضاوت در اين باره كمي دشواره چون بستگي داره به تعريف عشق در يك دستگاه فكري داره كه آن هم بستگي به مباني هستي شناختي و انسان شناختي اي صاحب آن نظريه داره. تمثيل براي تبيين خوبه و براي اثبات نه چندان. چون شايد كسي مثلا بگه بله اتفاقا مثل سيبه. البته نمي خوام بگم اين تفكيك ها درسته يا غلط چون خودمم هنوز نمي دونم. بازم ممنون.
    + فيلسوف کچل 

    ميدونين چي يا کي باعث شد تا عشق به زميني و آسموني تقسيم بشه؟ مث خيلي چيزاي ديگه اين تخم لق رو فيلسوف هيکلي (افلاطون) توي دهن بعضيا انداخت. محاوره مهماني رو که يادتونه! توي اين محاوره وقتي هرکسي در مورد عشق حرفاي صدمن يه غازه خودشو ميزنه و اسطوره انسانهاي مدور مطرح ميشه و قدرت گرفتن اونا و ترس زئوس از شورش اينا و نصف کردن تن بدبخت اين آدما و اينکه از اون به بعد بوده که هرکي به دنبال نيمه گمشده خودش! ميگشته و... سقراط هم با اصرار زياد با يه حالتي که انگار بعد از يه خلسه و مکاشفه بوده خطابه خودشو در مورد عشق ميگه. از اون به بعد اين خطابه و تفسير و محتواش ميشه عشق افلاطوني. البت افلاطون ول کن ماجرا نميشه و تير خلاص رو به عشق و عاشقي يوناني ها توي محاوره فايدروس ميزنه. اونجا از اسطوره جيرجيرکها و عشق خدايي و آواز آسماني اونا حرف ميزنه و ديگه عشق افلاطوني کار خودشو ميکنه و يه ضرب شست اساسي به عشقهاي زميني يونانيها نشون ميده.

    پاسخ

    سلام. مخلص. ممنون از تقرير موجز و عالمانه تون. درباره ي تفكيك عشق به مجازي و حقيقي در سنت عرفاني ما كه نسبت نزديكي با تفكيك عشق به آسماني و زميني بودن دارد، منشاء متفاوتي بيان شده كه حتما شما اطلاع دارين براي اطلاع دوستان ديگر نوشتم.
    + ذره بين 
    سلام
    ممنون از شما و از دوستتون که فرصت خوندن اين گفتگو رو به ما هم داديد.
    عالي بود! چقدر سوال بي جواب تو ذهنم رو جواب داد و چه بحثياي نابي رو که براي خودم طرحش هم نميکردم، تا نزديکي مقصد رسوند!
    يعني هدف نوشتن يه رمان که انقدر سوال جواب بده، خود اون رمان حتما قسمت بزرگي از اهداف شما رو محقق ميکنه.
    دعاي ما هميشه بدرقه راه شما است استاد...
    پاسخ

    سلام. خوشحالم از اينکه پسنديدين و ممنونم.
    + مرسي 


    سلام

    چيزي ندارم بگم جز اينکه عالي بود... قهوه هم نخواست خودش سر ميخورد.

    پاسخ

    سلام. مرسي.