سلام
چرا مغلطه ميکنيد فيلسوف منطق! ما داريم درباره ي داستان و رمان حرف ميزنيم، نه هيچ متن ديگري. با اين تصويري کاريکاتوري که شما از عرض بنده ارائه داديد احتمالا من بايد معتقد به اين باشم که تمام کتابهاي اموزش مسائل زناشويي را جمع کنيم و يک کبريت حرامشان کنيم. نه آقا... شما بيا در اين وبلاگت يک پست بزار با عنوان نکته اي بهداشتي- علمي درباره زناشويي و هر چه دلت خواست با هر وازه اي مطلب بگذار، نميگويم غلط است. من ميخام بگم اگر ما يک کتاب آشنايي با مسائل زناشويي دست يک جوان کم سال بدهيم ضرر ندارد لااقل کم است اما اگر يک کتاب داستان که س/ک/س اشکار نه حتي ،بلکه س/ک/س پنهان دارد بدهيم او را خراب کرده ايم. نحوه تاثير داستان متفاوت است از متن معمولي.
بزاريد شفاف سازي کنم: لطفا يک بار ديگر عرض بنده را بخوانيد برادر. من گفتم بريم از قصص قران رمان نويسي ياد بگيريم. يعني قصص قرآني را دربياوريم، به لحاظ ساختاري و محتوايي روي انها کار کنيم. سوره نبا کجايش قصص قرآني است؟ کواکب اترابا توصيف حوري بهشتي است! چه ربطي به عرض من داشت؟
کار کردن بر روي قصص قرآني براي کودک و نوجوان و... در حوزه تعليم و تربيت و از منظر فلسفي جزء برنامه 20 سال اينده من است و فعلا ادعايي ندارم، يعني نميتوانم ادعايي بکنم. اما با مطالعه اندکم قصص قرآني را خيلي سربسته يافتم در اين مسائل. اگر قصص قرآني غير از اين است بفرماييد.
درباره روايت هم همينگونه است. روايتي داريم که با شيوه داستان اينگونه مسائل را طرح کرده باشد؟ مثلا قال صادق (ع): يه روز يه مرتضي بود يه همکاري داشت به نام خانم بياتي....
منظورم از واژه لخت بي پرده و بي حجاب بود ظاهرا چيز ديگري به ذهن ميرسد. استفاده نامناسبي بود.
چقدر خوب شد که مخاطب اينگونه سخن گفتن و مثال اوردنتان "رضا" ست، نه کس ديگري.
در هر صورت گردن من از گردن کرگردن کلفت تر ولي در مقابل حق از مو نازک تر اگر قبول نداريد توضيح دهيد.