سلام
خطاب به آقاي بي نام: من از ادامه بحث انصراف دادم وموافق شما بودم که بي خي خيش .توي همون پيامي که عمومي نشد. دوستاي ديگه هستن درخدمتتون اگردوست داشتن.
خطاب به آقاي آتشين صدف: عمومي نکردن پيام رو من به اين معني ميدونم: بشين سرجات تو نميخواد نظر بدي. درضمن جناب بي نام اينجا زبون دارن به اين هوايي ميتونن از خودشون دفاع کنن هرچند من ضرب المثل گفتم نه حرف بدي زدم نه توهين کردم. فقط روراست بودم همين.
هنوزم شادمان وريلکسم آقاي آتشين صدف فقط نسبت به بي احترامي و بي ادبي يه کوچولو حساسم. همين . يه جک بگم باور کنيد:
کاش ازدواج هم مثل انتخابات بود چند تا نامزد توسط مامانم تاييد صلاحيت ميشدن ميومدن ازهنرها و برنامه هاشون ميگفتن. بعدش منم سر فرصت با بصيرت وآگاهي همسرمو انتخاب ميکردم وهر چهار سال يک بار حماسه ديگري آفريده ميشد!
ببخشيد جسارت نباشه شما فکر ميکنين اگر بگيد از عشق خوشتون مياد متهم ميشيد به غير مذهبي بودن و ... آره ميگين عشق رو قبول داريد اما واهمه داريد ميترسيد که بگيد عاشقيد و عشق رو دوس داريد هرچند با اين لحن شما که ميگيد: لزومي نداره بگم و إل و بل حتما ميگيد نه من فقط خواستم بگم به هوس نگيد عشق. که البته هيچ کس هم نميگه مثالايي هم که ميگيد فيلم هاي هندي و.. بخاطر شباهتشون با اون حس دروني مورد توجه قرار ميگيرند . من همه حرفام از ديد ومنظر آدماي مذهبيه نه اونايي که ...
بازم ببخشيد که وقتتون گرفته شد.
آقاي بي نام سلام
بحث من سر حرفاي مرتضي و مهتاب بود نه عملکرد بازيگراي داستان. ببينين شما گفتيد با مرتضي موافقيد يعني"عشق زميني اون طوري که مهتاب ميگه رو قبول ندارين." يعني عشقي که فقط يه نفر تو دل آدم باشه و تا ابد بمونه رو قبول ندارين. درسته؟ اول بايد بحثا ازهم تفکيک بشه بعد من خودم فنجون ميارم تو سرو کله ي همديگه خورد وخاکشير بنماييم. خب برم سر جملات شما: عشق اصطلاحي که با چشم و ابرو آغاز بشه باوصل ازبين ميره. من اين جمله رو موجبه جزئيه ميدونم عشقي با چشم و ابرو هم آغاز بشه (نميگم ميپسندم يانه) ميتونه پايدار باشه يعني از لحاظ عقلاني شروعش با عاملي است که ناپايداره اما بعد به دلايل ديگه مثل روحيات و ... باعث پايداريش بشه.پس شد اون چيزي که شما بهش گفتيد عشق يعني يه حس ماندگارو پايدار. درمورد اون چيزي که ميگيد در گرو هدف : هدف يه مفهم عامه هرفردي براي خودش هدفي داره و شما هم که فيلسوفيد و ميدونيد امر بدون هدف اصلا نداريم. امامنظور شما چه هدفيه؟ هدف عرفاني و تعالي روح ... بله انکارنميکنم که خيليا ازين هدفا ندارن اما منجرنميشه که عشق براشون حاصل نشه. درمورد عشقي که ته اش بشه اسيد پاشي ... منم نگفتم خوبه من ميگم اون عاشق شده اما عشقش با هوس قاطي شده که دراينجا من با شما هم نظرم وقتي پاي هوس بياد وسط ديگه ناپسنده. درمورد مسعود و مهتاب خب عاشق شدن اما به همون معنا تا اينجاي داستان البته رفتار غلط زياد داشتن اما بازم نميشه گفت عشق نيست. "جمله استفهام انکاري شما: داستان ما...عشقه؟ اصلا پسنديده است؟" 1. اينکه عشقه؟ 2. اينکه پسنديده است يانه؟ عشق بودنش عشقه اما ازون جايي که باهوس مخلوط شد ديگه ناپسند شد. و جواب اين دو باهم فرق داره!