- دارن صدام ميکنن. باشه تا بعد. خداحافظ
- مياد تو سالن: ببخشيد خانم زماني جان.
- سرت شلوغ شده بيا بشين. بند ابرو؟
- آره طبق معمول. مرسي
- خانم زماني بند رو ازدور گردنش با دو انگشت دودستش انداخت روي صورت مهتاب و کشيد. اشک از گوشه چشمش سر خورد. نميدونست به خاطر سوزش بنده يا...