• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : داستان (3)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 19 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خانوم خونه 

    هنوز مهتاب کلامش را تمام نکرده بود که ناگهان آرش صدايش را نازک کرد وبا چهره اي که پر بود از لوس بازي مخصوص بچه هاي يکي يکدونه گفت:

    - بابا ... ماشين آقا مسعود رو ديدي ؟ خيلي قشنگ بود يه سورنتو قهوهاي ليزري... رنگش محشر بود... تازه چراغ شور هم داشت خيلي باحال بود.

    يه لحظه انگار برق مهتاب و مرتضي را گرفت.

    مهتاب که ديد اوضاع خيلي بده براي اينکه بحث را عوض کرده باشد سريع گفت:

    - بچه کي ميري اتاقتو مرتب کني؟کلي مدادشمعي ريخته کف اتاقت .اگه يکي پاشو بذاره روشون فرشت ديگه تميز نميشه ها.بدو .بدو دنبال کارت.