• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : داستان بلند (2)
  • نظرات : 2 خصوصي ، 41 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    با طرح اين شکواييه و اين جواب، منم دوباره مشتاق شدم بيام و نظر بدم و دوباره درباره داستان فکر کنم.
    حالا فعلا نظر ميدم، ادامه داستان بمونه بعد.
    موافقم که توي يه داستان نبايد همش دنبال يه اتفاق خاص بود يا وارد شدن افراد تازه. داستان ميتوني با دو نفر پيش بره اما قوي باشه و مخاطب رو با خودش همراه کنه و کلي حرف براي گفتن داشته باشه.
    بعضي اتفاقاتي که ما تو داستان ترسيم کرديم يکم دور از منطق بود و من خواننده رو دل سرد ميکرد از پيگيري داستان.
    مثلا وارد شدن يکباره يه مشاور که مورد اعتماد خانم و آقاي خونه است. اونم درباره مشکلي که هنوز نمود ظاهري چنداني نداره و بيشتر ذهن دو طرف رو درگير کرده. تازه اوني که ميره سراغ اين مشاور، مرتضي است که تنها چيزي که ازش تا حالا تصوير شده بود، بي خيالي در پي يه اتفاقه.
    خلاصه
    هم از ابراز نظر بي نام خوشحال شدم و هم از جواب آقاي آتشين صدف.
    فضاي وبلاگ و داستان، قبل از اين شکواييه طنز و جوابش، خيلي دلگير شده بود....