• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : داستان بلند (2)
  • نظرات : 2 خصوصي ، 41 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + آتشين صدف 
    جناب بي‌نام من از سوابق شما و ارادت استاد به شما آگاهم و به شما حق مي‌دهم از کار ايشان دل خوشي نداشته باشيد ولي اين را هم نبايد ناديده گرفت که همان طور که از افتتاح داستان پيداست، داستان از نوع روابط عاطفي بين آدم‌ها و به طور ويژه زن و شوهر است. نکته ي بعد اينکه اين داستان از يک پرسش شروع شد به عبارتي گره اوليه ي داستان علت ناراحتي مرتضي و رفتار سرد او بعد از آن مهماني است. در حالي که با گذشت چند روز از اين داستان هنوز که هنوز است براي من خواننده روشن نيست که چرا؟ بله قدرت تخيل اين اجازه را مي دهد که شخصيت‌هاي تازه‌اي را وارد داستان کرد و همچنين حوادث طبيعي و غيرطبيعي ولي شايد بهتر باشد يک بار فرصتي فراهم شود که خود مرتضي علت ناراحتي‌اش را بگويد و اين طبيعي‌تر است تا اينکه محمدرضايي که هنوز اطلاعات حداقلي از او به خواننده داده نشده نامه بنويسد و بخواهد حرف مسعود را بنويسد. مسعودي که تنها اطلاعاتي که خواننده از او دارد اين است که خواستگار قبلي مهتاب بوده و الان ازدواج کرده و يک بچه دارد. من خواننده تا اينجاي داستان سوالاتي برايم پيش آمده که انتظار دارم پاسخ آنها مستقيم يا غير مستقيم در داستان بيايد يا لااقل مسير داستان به گونه‌اي باشد که به نظر برسد يک زماني پاسخ آنها داده خواهد شد پيش از اين که در مسير بيفتد که اصلا اين پرسش‌ها براي هميشه بي‌پاسخ بمانند. به عنوان نمونه آيا مرتضي هنوز ناراحت است يا کلا بي‌خيال شده؟ اصلا آيا مرتضي از رفتار مهتاب ناراحت شده يا اين حدس خود مهتاب است؟ اصلا مناسبت آن مهماني چه بود؟ مسعود کيست؟ چرا ازدواج او با مهتاب سر نگرفته؟ آيا هنوز بين مهتاب ارتباطي، حسي، نسبتي چيزي هست يا خير؟
    البته من به شما حق مي‌دهم با توجه به اينکه داستان باز است شما مي‌توانيد بگوييد به من چه؟ من مي‌خواهم داستان را هر طور که دلم مي‌خواهد ادامه بدهم اشکالي ندارد ولي خب اين حق را هم به آقاي کوهپايه بدهيد که ايشان هم هر طور دلش بخواهد ادامه بدهد و البته به نظر من براي اين که شيرازه‌ي داستان از هم نپاشد بايد هم ايشان و هم بقيه‌ي دوستان بايد روي يک اصل توافق داشته و به آن پايبند باشند و آن اينکه ابتدا ازهمان جايي که نفر قبلي تمام کرده ادامه بدهند طوري که طبيعي و باورپذير باشد بعد به هر مسيري که دلشان خواست آن را بکشند.