مرتضي خنده اش گرفته بود. اين سوال مهتاب نشان مي داد چقدر همسرش را دوست دارد. هر وقت بينشان بحثي پيش مي آمد و يا به خاطر چيزي از هم دلخور مي شدند مهتاب به سراغ ايميل هاي دوران نامزدي مي رفت و بعد از گذشته مي پرسيد تا طعم تلخ بحث هايي که از هم دورشان مي کرد زودتر يادش رود.
مهتاب منتظر جواب بود . از سکوت و لبخند مرتضي تعجب کرده بود. گفت: چرا مي خندي؟ مرتضي گفت چون هميشه از وسط حرف برا من تعريف مي کني. کدوم ايميل؟ کي ؟ چي؟ کجا؟
مهتاب هم لبخندي زد چون مرتضي کمي آرام تر از سرشب به نظر مي رسيد. گفت: بابا همين ايميل، نگاه کن، نوشتي برا کوهنوردي و عصا و اين ها.