وبلاگ :
كوهپايه
يادداشت :
...
نظرات :
0
خصوصي ،
29
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
رضا
مرد:
صداي گريه اش دارد ديوانه ام ميکند. خودش مي داند که چقدر دوستش دارم. اما اين فکر مثل خوره افتاده به جونم، نميتوانم بي خيال قضيه بشوم. بايد برم سراغ مسعود، شايد او حرفي براي گفتن داشته باشد. دلم نميخاد اينجوري گريه کند، بايد آرش را بفرستم برود توي اشپرخانه، مهتاب جلوي آرش گريه نميکند.
آرش بابا بيا اينجا...
( به نظرم نام بر روي شخصيت ها بگذاريم)