• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : يه توضيح کوچولو
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + همه چي آروم آروم آرومه 
    سلام استاد
    حالا که شما توضيح دادين بذارين منم يه کوچولو توضيح بدم.
    سه روزه که چندبار اومدم يه چيزي بنويسم اما نتونستم.
    خواستم بگم آره اگر من 95 درصد از اون 5 درصدي هستم که شما رو ناراحت کردن باشه من رفتم ديگه، همه رو با يه چوب نزنين. خواستم بگم، استاد اينجا چند تا شاگرد دارين که شما رو دوست دارنو دربست هم قبولتون دارن، به خاطر چيزايي که من گفتم به اونها کاري نداشته باشينو دلشونو نشکونين. خواستم بگم باشه من رفتم ديگه ....اما نتونستم.
    ميدونين؟ خيلي بهم برخورد. احساس کردم استادم توي کلاس فلسفه به جرم پرسيدن سوال و اظهار نظر، جلوي چشم همه همکلاسي هام بهم گفته ساکت شو و از کلاس برو بيرون.(شانس اوردم نزده زير گوشم)
    به خودم گفتم کاري نکردم جز چيزي که سر کلاس فلسفه ياد گرفته بودم که بايد بپرسي بپرسي بپرسي، چرا اينطوري شد.
    آره من نگران منحرف شدن آدمهام، اما اول خودم بعد مردم. اگر شمام توي محيطي فلسفه ميخوندين که نصفي از آدمهاش ملحد بودن و نصف ديگه لب مرز . اگر شمام قاطي آدمهايي فلسفه ميخوندين که همين فرويد و فلان و بهمان جاي خداشون رو گرفتن و ميديدن که چقدر راحت از حرفهاي بزرگاي ما عليه خودمون استفاده ميکنن. اون وقت شمام نگران ميشدين که اينهايي که بکت ميخونن ممکنه به کجا برسن. اون وقت شمام نگران ميشدين که مبادا در انتظار گودو به راحتي با در انتظار مهدي جايگزين بشه. اون وقت شمام نگران ميشدين که مبادا تعريف فرويد و امثال اون از انسان جاي تعريف اسلامي از انسان رو بگيره، و عفت پيشه کردن در برابر اميال جنسي بشه کار آدمهاي عقب افتاده و راهکار فرويد بشه نظريه اي علمي براي حل اون مشکل.

    مثل اينکه حرفهام طولاني شد بايد برم يه کامنت ديگه...