وبلاگ :
كوهپايه
يادداشت :
اضطراب ازدواج و نقش معشوقي!
نظرات :
0
خصوصي ،
16
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بي نام
سلام
گلي خوشبوي در حمام روزي
رسيد از دست محبوبي به دستم
بدو گفتم که مشکي يا عبيري
که از بوي دلاويز تو مستم
بگفتا ول کن از نازم عزيزم
که از پست قديمي خسته هستم
براي ديدن پست جديدي
نمي داني چه طرف ناله بستم
چو گردم من در اين عالم همه روز
چه باشد فيلم و شعر و قتل مرموز
همه گويند بحث عشقي بوده
خداوندا ولم کن من که رستم
مگر دنيا ندارد سوي ديگر
فقط موضوع باشد عشق مستم؟
همين بين من که در حمام هستم
نمي بينند بوي خوش ز دستم
الهي بشکند دستم که هرگز
خضوعم را به وقتش سر نبستم
پاسخ
سلامي و عليکي و درودي/ به تو وبلاگگرد اهل دودي/ بگفتا مرد حمامي يه روزي/ چرا خسته شدي اين قدر به زودي/ هنوزم بحث دارد کشّ و قوسي/ خيال کردي که رفتي توي حوضي؟/ نکن ناله، نکن گريه، نه زاري/ منم مي دم به تو يک پنج زاري (پنج ريالي قديم)/ اگر از عشق و مستي طرف بستي/ دو هندونه بلند کردي يه دستي / خداوندا ولش کن آي ولش کن/ خودم رامش کنم با چوبدستي/ الهي نشکند دستي که بنوشت/ چنين شعري خفن با چرخ دستي!