• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : ماهي ها حوضشان بي آب است!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زمانه 
    درازکش، تنکيو
    پاسخ

    يس
    + زمانه 
    سلام
    توي blogfa
    پاسخ

    سلام. لطف اين لينک رو ببينيد: http://www.blogfa.com/help/show.aspx?id=searchenginesغير از اين اگر عبارت "معرفي وبلاگ در بلاگفا به موتورهاي جستجو گر" را در گوگل جستجو کنيد کلي مطلب پيدا مي کنيد. (به اين مي گن پاسخ به سوالات به صورت درازکش!)
    + زمانه 
    سلام
    ببخشيد که سوال من هيچ ربطي به پست شما نداره
    وبلاگ من به موتورهاي جستجو گر مثل گوگل متصل نيست چطور مي تونم متصل بشم؟
    پاسخ

    سلام. تو پارسي بلاگ دارين يا جايي ديگه؟
    + بي نام 
    سلام
    من کلا به سهراب ارادت دارم ولي دو تيکه از شعرهاش خيلي به دردم خورده؛
    سر کلاس ادبيات يکي از اساتيدمون گفتند:" با اين کلمات يه بند بنويسيد؛ ساحل، موج، پنجره، آسمان، اتوبوس، بليط، نرگس،شقايق"
    من هم داستان يه خانم نسبتا خجالتي رو نوشته بودم که توي اتوبوس داره به دريا و موج و ساحل فکر مي کنه بعد يهو با صداي دو دختر که اسم يکي شون نرگس بود و حرف از بليط مي زدند متوجه ميشه که ماشين داره به آخرين ايستگاه نزديک مي شه و وقت پياده شدن هست ولي هرچي مي گرده هيچ بليطي تو کيفش نيست و کسي هم نداره بهش بده. تو اين گرفتاري عظيم!!! يهو از پنجره به آسمان نگاهي مي اندازه و ...در اوج اضطراب!!! وقتي مي خواهد پياده بشه باجه بليط فروشي رو مي بينه که چقدر قشنگ و دوست داشتني در تلالو نور خورشيد خودنمايي مي کنه! بيچاره اين قدر ذوق مي کنه که نگو. يعني چشم هاش و قيافه اش رو خودتون تصور کنيد. بعد که بالاخره ماجرا تموم ميشه لبخندي مي زنه و پيش خودش مي گه: "تا شقايق هست زندگي بايد کرد!!!"

    وقتي اين انشا رو سر کلاس خوندم، مخصوصا وقتي به آخرش رسيدم کلاس منفجر شد از خنده. چرا؟؟؟؟ نفهميدم...حالا اسم شقايق مياد ياد اون روز مي افتم.
    البته وقتي هم کفش هام نيست ياد اين شعر سهراب مي افتم:
    " کفش هايم کو، چه کسي بود صدا زد سهراب؟ آشنا بود صدا..."
    آخرش هم اگر هنوز کفش هام پام نبود منم سهراب رو صدا مي زنم: سهراب، سهراب، کفش هايم کو؟ خبر نداري؟نديديشون؟!! باور کنيد پيدا ميشه کفش هام . به جان خودم
    پاسخ

    سلام. جالب بود. بازم خوبه شما نمي گين حميـــــــــــــد!
    + دانشجو 
    شعر من در اين حالتهاي قشنگ اين سروده از سهراب است

    صدا كن مرا
    صداي تو خوب است
    صداي تو سبزينه آن گياه عجيبي است
    كه در انتهاي صميميت حزن مي رويد
    در ابعاد اين عصر خاموش
    من از طعم تصنيف درمتن ادراك يك كوچه تنهاترم
    بيا تابرايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است
    و تنهايي من شبيخون حجم ترا پيش بيني نمي كرد
    و خاصيت عشق اين است
    كسي نيست
    بيا زندگي را بدزديم آن وقت
    ميان دو ديدار قسمت كنيم
    بيا با هم از حالت سنگ چيزي بفهميم
    پاسخ

    اي والله. حال درباره ي اينم خاطراتي دارم.
    خوش به حالتون! ارتباط برقرار کردن با شعرهاي سهراب اون هم به اين عميقي، ذوق به مقدار کافي نياز داره که شما الحمدلله داريد.
    ما که در حد لازمش هم نداريم. خواهشا دست ِ ذوق مارو هم بگيريد استاد. ميفرمووديــه!!!
    پاسخ

    مخلص. ذوق که دارين فول. قط بايد کمي مطالعه کني. عرض مي فرموديَم.
    + مرسي 


    سلام استاد

    خوش بحالتون. آروم ميشيد با شعراي مورد علاقتون. خوش بحالتون شعراي پر از احساسي هستن پر از نور پراز نفس... اونايي که اينجوري آروم نميشن چي؟ دواي اورژانسي از سهراب نداريدبراشون؟!

    پاسخ

    سلام. چرا. هشت کتاب رو هر 8 ساعت يک بار، هر با چند صفحه اش را تو آب حل کنند و نوش جان بفرمايند.