• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : اگر خانمها همديگر را سوار ميکردند...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    مامان من هم يکبار اينکار را کردند.

    آنهم موقعي که من 8ساله بودم وخواهرم5 ساله و آنقدر در ماشين سر لباس عروسکهايمان دعوا کرديم که مامانم به بابا پيشنهاد داد تا خانومي که منتظر ماشين بود وپسرش را سوار کند... بعد هم ما از خجالت حضور غريبه ها تا رسيدن به مقصد مثل دوتا بچه ي واقعي ساکت نشستيم...

    برچسبها: فوايد ديگر پيشنهاد استاد!

    پاسخ

    اينم از فوايد عديده ي ديگر. ممنون.
    مثال نقض بعدي:
    مامانم.
    که همش با بابام ميرن مسافرکشي

    و يک بار هم و فقط همون يک بار هم ، منتظر بابام بودم که يه خانومه برام ترمز زد ولي نشد که سوار بشم بعد خدافظي کرد و رفت.اينم يه مثال ديگه.
    بعله استاد! اين وصله ها به ما خانوما نميچِسبه!


    اون عبارتِ"بوقاي اونجوري" رو خوب اومديد
    پاسخ

    استثناها کم هميشه بوده و هست. بچسببه قاعده. مرسي.
    + بي نام 
    سلام
    عيدتون مبارک
    تو کليد واژه تون نوشتيد حميد اسماعيل زاده. کجاي متنتون اين اسم اومده؟ حذف شده يه قسمت از داستان؟

    پاسخ

    سلام. عيد شما هم مبارک. کامنت ايشان در يادداشت قبلي رو که بخونين ماجراي اين تگ روشن مي شه.
    + مرسي 


    سلام استاد

    باز که بي انصاف شديد! من با اينکه خانمم بارها بارها با همسرم دوستام (چه برسه به خانماي غريبه)رو رسونديم منزلشون. چرا اين جوري ميگيد؟ طفلي خانما!!!

    در ضمن شما که لالايي بلدي چرا خوابت نميبره ؟شده يه بار شاگرداتون (يادوستاتون) رو تو راه ببينيد سوارشون کنيد!!!!؟؟؟؟؟نه حالا خانم بلکه آقا!

    پاسخ

    سلام. منظور من اين بود که چرا بقيه مثل شما نيستند. مي ترسم ريا بشه. چيزي نگم بهتره.