و اهل آبادي هنوز مي دانند چقدر بذر کبوتر هست، چگونه بايد کاشت!!...
و اهل آبادي همشيه مثل درختند، به غير سبز نمي گويند، مدام مي بخشند!
چقدر شيوه ي خواهش مچاله ام کرده است!!!!چقدر فاصله دارم من از شکوه درخت!! و رد پاي من از سمت باغ پيدا نيست!! و چشم هاي من از اضطراب گنجشکان چقدر فاصله دارد!! چقدر بيگانه است!! هميشه عاطفه مي ترسيد، چقدر سفره ي تزوير رنگ در رنگ است!! ...
محمدرضا عبدالملکيان