سلام استاد دم قلمتون سرخ.
من رو ياد اون زماني انداختيد که با سکينه خاتون و فاطمه بيگم و صغري ميرفتيم سر جو لباس ميشستيم و درکنارش گذر عمر رو هم ديد ميزديم. هي نه از ماشين ظرفشويي خبري بود نه از گالاکسي و ام وي ام تيپ ايکس6 نه از ماهواره و واي فاي و ماکروويو و...
اون زمان که خر مشتي حسن بهترين نوع سواري بود و آسياب کل ابراهيم جاي برج ميلاد بود ...
شکر ما که راضييم!