وبلاگ :
كوهپايه
يادداشت :
آيا ازدواج مقبره ي عشق است؟ (1)
نظرات :
0
خصوصي ،
5
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بي نام
سلام
طاعات قبول و شهادت حضرت امير عليه السلام تسليت
به نظرم واژه هايي مثل عشق و هوس و محبت و امثالهم گاهي جاي همديگر رو در اذهان خوب !!!مي گيرند و باعث اشتباه مي شوند.
اون هوسي که با نگاه شروع ميشه و با ازدواج خاموش مي شه اصلا عشق نيست. عشق احساسي است فراتر از خواستن هاي مادي که صفات انساني رو به دنبال مياره مثل ايثار و گذشت و... گاهي در برخي عشق ها هوس و اطفاي غريزه جنسي هست و گاهي نيست. مفهوم عشق وسيع تر از رابطه زن و مرد به عنوان زن و شوهر هست مثل عشق خواهر وبرادر يا مادر و فرزند يا حب به وطن و ...چطور وقتي معشوق هنوز همان طور که بود هست و هيچي عوض نشده عشق تغيير کنه؟ اين نشون مي ده که ملاک ازدواج چيزي مدت دار بوده، مدتش هم که سر اومد پس علاقه شديد که بايد بهش گفت هوس هم کم ميشه! وگرنه مودتي که خدا خودش وعده داده در چارچوب مديريت صحيح نبايد کم بشه.
قضيه وام ها هم بيشتر برمي گرده به تنوع طلبي و تغيير سبک زندگي ايراني ما که بدون خيلي از وسائل آرامش نمي تونيم زندگي کنيم! با اين همه زن هاي مرد و مردهاي مردتر زياد پيدا مي شوند که از اين چيزها نترسند شاهدش اين همه زوج هاي جوان!
با اين حساب شيرين و فرهاد که هيچ ليلي ومجنون و بقيه دست اندرکاران هم بودند مي شد يه کاري اش کرد. منظومه هاي ما فقط به يک بعد زندگي و عشق پرداختند! ( آيکون قيافه فيلسوفانه و نظر پردازانه)
التماس دعا در اين ايام
پاسخ
سلام. خوبين؟ طاعات و عبادات شما هم مقبول درگاه حق. نکتههاي جالب و قابل تاملي را مطرح فرمودين ممنون. چند نکته هم بنده به نظرم ميرسد که عرض ميکنم. بله از مشکلاتي که در اين بحث وجود دارد در هم آميختگي معناي بعضي واژهها در سطح عموم و تفاوت ديدگاه در تعريف و دامنه ي هر يک از اينها در بين صاحبنظران است؛ مثلا اين که دوست داشتن با عشقورزيدن يا به قول انگليسيها like و love دو چيز کاملا مستقل از همديگرند يا يکي از آنها شدت يافته ي ديگري است؟ آيا بر پيوند عاطفي بين برادر و خواهر و والدين با فرزندان و بر عکس ميشود نام عشق گذاشت؟ آيا هر پيوند قلبي که با يک نگاه شروع شود، هوس است و داراي سويه ي جنسي و فيزيولوژيکي؟ يا ميتواند فاقد اين سويه باشد يا لااقل اين سويه در آن کم اهميت باشد؟ درباره ي هر يک از اين سوالات بحثهاي جدي و عميقي به لحاظ فلسفي، روانشناختي، تاريخي و... وجود دارد. بگذريم. در اين بحثي که بنده مطرح کردهام ميبينيد که هنوز درباره ي عامل غريزه و شهوت سخني نگفتهام يعني فرض مسئله ي ما در جايي است که مسائل رواني و عاطفي عشق براي عاشق اهميت دارد البته نه اين که آن دو مورد در اينجا وجود ندارد؛ بلکه فعلا در تحليل خود، کاري به آن نداريم.پس صورت مسئله اين است که کسي عاشق کسي شده و عامل غريزه هم در اولويت او نيست، در اين صورت آيا اين حرف درست است که ازدواج مقبره ي عشق است؟ اگر اين طوري هست علتش چيست؟ البته شايد شما بفرماييد تنها در صورتي اين حرف درست است که منشاء آن دلبستگي، هوس و شهوت بوده و گرنه عشقش حتي پس از ازدواج هم زنده ميماند. خب اين هم ديدگاهي است ولي طبق نظر دکتر آلندي ازدواج ميتواند مقبره ي عشق باشد (حتي وقتي که منشاء دلبستگي، غريزه نيست و ميتواند نباشد. نکته ي ديگر اين که آيا به نظر شما براي اين که نظرگاه ما درباره ي چيزي تغيير کند، خود آن شئ نيز بايد تغيير کند. آيا براي شما پيش نيامده که کالايي را از بازار بخريد ولي به محض رسيدن به خانه پشيمان شويد؟ در حالي که هيچ تغييري در خود آن جنس به وجود نيامده. در پايان مسئله ي مديريت عشق را مطرح کردين که مسئله ي مهمي است و در واقع با اين نکته خود حضرتعالي هم پذيرفتيد که گاهي سوء مديريت ميتواند رابطهاي را که حتي خود شما عشق ميدانيد دستخوش تغيير کند. باز هم ممنون از اين که وقت گذاشتين و نظر دادين. موفق باشيد.