سلام استاد يه چيزي بگم؟ به جاي اينکه اين داستان رو بيايد تو جواب جناب بي نام تازه از سفر برگشته توضيحش بديد يه کلمه آه تو ديالوگ عکاس ميذاشتيد اينکه صورتش رو شسته خب آدمه زنه بابا احساس داره سنگ که نيست گريه کرده اما از کجاي گريه او ميشد ايناااااااااااا! رو درآورد يه play back ميخواد هيچ جا اشاره نکرديد که اين عکاس حتي خودش خاطره تلخ داره ميشد يه نگاه به جاي خالي حلقه رو هم چاشنيش کنين هرچند ديگه تابلو ضابلو ميشد لو ميرفت
اين که عکاسه سوال کرده خب خانما اصولا فضولن ببخشيد ها تعارف نداريم ميخوام بگم حتي سوال کردن عکاس هم نميتونه نشونه بشه که شايد بين اين دو زن شباهتي باشه. انصافا بايد حداقل يه نشونه مياوردين که خواننده بخت برگشته با قوه تخيل خودش ايناااااااااااا! رو در مياورد. يه چيز ديگم بگم؟ گريه نکردن تو اين جور موارد خيلي سخته خيليييييييييييييييي. کاش ميشد اوج اندوه رو ميرسونديد مثلا ميگفتيد نفس بلند کشيد يا به يه جا خيره شد يا تند پلک زد يا لب گزيد يا .. ميدونم اينا کليشه شدن و شما از کليشه فراري . اما حس من ميگه بايد غم رو بيشتر ازينا نشون داد مثل اونجا که نوشتيد ته جرعه بغضش رو قورت ميده بذاريد يه جور ديگه بگم خودتون رو ميذاريد جاي عروسه تمام قلبتون مهر ميخوره به نام يکي . حالا ميخوايد ازش دل بکنيد حستون ديوونه کننده ميشه نميتونيد اروم باشيد لرزش دستا بازي با انگشتا نگاه هاي خيره دست کشيدن به موهاي تاف خورده حتي کمي اشتباه لپي و کلمات رو غلط گفتن ...همشون نشون ميدن کار تموم شده وشما نبايد ديگه بهش فکرکنيد. بعد از همه اين کشمکشهاي دروني اون وقت جاشه که عکاس بگه حالا چي؟ و عروس خانوم همه اين بغض ها وزخم ها روبذاره کنار و جواب بده. البت اين مهارت شماست که همه اينا رو جوري برسونيد که توي همون پنج دقيقه مکالمه داماد جا بشه. نميدونم تونستم منظورمو برسونم يانه...أي بابا شما خالق اين نوشته اي من چرا خودمو ميکشم!
بابت اون سورپرايز نانوشته پيشاپيش مرسي