سلام و اردات. خوبين؟ ممنون از شما و نظراتتون. 1. به نظر شما اين که من بپذيرم يا نپذيرم دليل درستي يا نادرستي يک انديشه است؟ بنده مسئله را با نگاه جامعه شناختي بهش نگاه کردم نه روان شناختي.2. من که نگفتم هر کس از راه برسد بيايد يا برود زن دوم بگيرد.3. هر کاري شرايطي دارد از جمله تعدد زوجات. به قول سعدي يا پول خوبي داشته باشي يا سياست خوبي يا اخلاق خوبي.4. عرض من اين است که اگر به لحاظ فکري با اين مسئله با رعايت شرايط شرعي و عقلي‌اش، مشکل داشته باشيم و نتوانيم با آن کنار بياييم در ديندار بودن خود شک کنيم و به قول شهيد مطهري اگر منعي ايجاد کنيم خائن هستيم بي تعارف.5. بحث بين انتخاب بين بد و بدتر است که علامت عقل است.6. دربار? سوال دوستمان هم چشم به زبان علمي عرض مي کنم؛ مي شود: انرژي (E) برابر است با جرم (m) ضربدر سرعت نور به توان دو. اين يعني فعلا مشکل جامع? ما آن چيزي نيست که فرض فرموده اند اگر به پل رسيديم آن وقت از آن رد مي شويم. يا به قول خودمان چو فردا شود فکر فردا کنيم. بگذار فعلا مشکلات امروزمان را حل کنيم.7. لطفا منبع آمارتان را بفرماييد.8. پاسخ کم‌‌تر شدن محبت را هم لطفا همون بخش تعدد زوجات توي کتاب شهيد مطهري رو يه نگاه بيندازين دقيقا اين مسئله رو تحليل کرده. توضيحي بيشتر از اون ندارم.9. مشکل ما فقط دختران باکره که نيست. تکليف دختراي به قول عرف ما ترشيده و زنان جوان خودسرپرست که معمولا با تفکرات قرون وسطايي ما، براي جوان ايراني مرغوبيتي ندارند چه؟ اينها بايد بروند بميرند؟10. حالا که پسران ما به هر دليلي؛ حالا يا عرضه ندارند بعضياشون يا هزار تا مشکل سر راهشون مي‌ذارن خانواده هاشون و... و ظاهرا قرار نيست چيزي تغيير کنه تکليف اين ها چيست؟ چرا اگر مردي که شرايطش را دارد و دختر/ زن هم راضي است و زن اول هم راضي است و اصلا خودش پيدا کرده، بعد از ازدواج بايد برادر زن ها بيايند با او دعوا کنند و دوستان و آشنايان با او سر سنگين بشوند و طوري رفتار کنند انگار جذامي است و بعد از آن همه اولين چيزي که در مجالسشان به هم مي‌گويند خبر ازدواج دوم او طعنه و کنايه به او باشد. (اين ماجرا واقعي است و اگر لازم بود بياييد با او صحبت کنيد. نه اشتباه نكن. خودم نيستم. بعضي رفقا كه يواشكي وبلاگمو مي خونن مي شناسنش). واقعا فکر مي‌کنيد بيشتر ما مسلمان به دين محمديم (ص) من شک دارم. بيشتر ما کاريکاتوري از اسلام در حد تمايلاتمان و مقبولاتمان را به عنوان دين خودمان داريم. قبول نداريد دعاي عهد بخوان که مي‌خواني: و مجددا لما عطل من احکام کتابک.شقشقيه هدرت. ببخشيد.