
فکر ميکنم حرفاي کامنت اولم شبيه حرف دخترايي شد که فقط واسه ازدواج ميرن دانشگاه .
ميخواستم بگم من دانشجوي داروسازي ام و واسه دانشگاه رفتنم هم کلي زحمت کشيدم .
و فکر ميکنم نبايد با کسي که به قول شما فقط واسه شوهر پيدا کردن رفته دانشگاه مقايسه بشم و در يک گروه قرار بگيرم .
به هر حال اگر دختر و پسر واسه ازدواج هم دانشگاه نرفته باشن ولي شناخت جنس مخالف بنظرم يکي از دستاورداي مهم دانشگاه رفتنه .
1 چيزي هم توي پستاي قبلي گفته بودين که حضور زن و مرد در کنار هم عادي ميشه و اين اشتباهه . ولي به نظرم اونقدرام اشتباه نيست .
اينطوري زن و مرد ياد ميگيرن که وقتي در کنار همن غريزه هاشونو کنار بذارن و فقط براي هدف مشترکشون تلاش کنن . ياد ميگيرن که به کسي که کنارشونه به چشم وسيله اي واسه خوش گذروني نگاه نکنن . به چشم 1 همکار نگاه کنن که به اندازه ي خودشون لياقت و توانايي داره . فکر کنم اين ديد توي محيط کاري خيلي لازم باشه .
عادي شدن توي دانشگاه هم ميتونه زمينه ساز اين ديد باشه .
.
.
.
فکر ميکنم خيلي نظر دادم . منتظر جوابهاتونم تا قانع بشم .
اگر جايي لحنم تند بوده معذرت ميخوام .