سلام. خوبين؟ تبريک و اما بعد(يه داستان کوتاه):
(لطفا با صداي کشدار خانم پرستار پشت بلندگوي بيمارستان بخونيد:)
آقاي دکتر آتشين صدف به پارسي بلاگ...آقاي دکتر آتشين صدف به پارسي بلاگ
_آتشين صدف هستم چي شده خانم؟
_اين مريضتون حالش بده قلبش گرفته
-اسمش؟
_غريبه نيست ، وبلاگ کوهپايه
_ا؟ مي شناسمش، اون وقت ها... مي دونم چشه قلبش گرفته از تنهايي، خانم سريع ببريدش تو اتاق مراقبت هاي ويژه، اينطوري پيش بره زبونم لال...
_راستي آقاي دکتر رئيس بيمارستان گفتند اگر تو مصاحبه قبول شديد سريع مدارکتون رو بياريد. مي دونيد که اينجا انترها تا مدتي مي تونند کار کنند
_ بله ممنون
( وبلاگ کوهپايه که اين حرف ها رو مي شنيد پيش خودش مي گفت اين تازه نصفه قبول شده من مريض شدم حالا اگر کامل قبول بشه ... هيچي من ميريم فکر کنم! يادش رفته ما با هم چه خاطراتي داريم... هييييييييي!)