سلام. خوبين؟ تبريک و اما بعد(يه داستان کوتاه):
(لطفا با صداي کشدار خانم پرستار پشت بلندگوي بيمارستان بخونيد:)
آقاي دکتر آتشين صدف به پارسي بلاگ...آقاي دکتر آتشين صدف به پارسي بلاگ
_آتشين صدف هستم چي شده خانم؟
_اين مريضتون حالش بده قلبش گرفته
-اسمش؟
_غريبه نيست ، وبلاگ کوهپايه
_ا؟ مي شناسمش، اون وقت ها... مي دونم چشه قلبش گرفته از تنهايي، خانم سريع ببريدش تو اتاق مراقبت هاي ويژه، اينطوري پيش بره زبونم لال...
_راستي آقاي دکتر رئيس بيمارستان گفتند اگر تو مصاحبه قبول شديد سريع مدارکتون رو بياريد. مي دونيد که اينجا انترها تا مدتي مي تونند کار کنند
_ بله ممنون
( وبلاگ کوهپايه که اين حرف ها رو مي شنيد پيش خودش مي گفت اين تازه نصفه قبول شده من مريض شدم حالا اگر کامل قبول بشه ... هيچي من ميريم فکر کنم! يادش رفته ما با هم چه خاطراتي داريم... هييييييييي!)
11تا نيست و 7تاست!
منبع :احاديث پزشكي آقاي ري شهري كه از نظر چهره شبيه شماست حاجي جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون!
سلام
ازبس که شما دير به دير وبتون رو بروز ميکنيد ماهم کمتر به بهتون سرميزنيم .درضمن مگه شما دانشجوي دکترا هستيد که اينقدر ازشون طرفداري ميکنيد؟ بهتر نيست مطالب جديرتر بنويسيد...
سلام استاد.عيد ميلاد اميرالمومنين عليه السلام و روز پدر مبارك.
(صفحه كيليدِ موبايل خراب بود،گفتم حضوري مزاحم شم)
سلام خوبين؟ متن جديد زديد؟! پس تلفن حاجي درست بوده پيام رسيده بهتون! برم بهش بگم... خوشحال مي شه پيرمرد!
راستي..واسه متنتون:اينا قبلش ترسيدن بهتون بگند دکتر غذا مي خوره بعد غذا خوردنش طول بکشه کلافه بشيد حالشون رو بگيريد تازه پرستيژ کار ميومد پايين(نميشه که به همه اينو بگن!!!)
يه چيزم ياد گرفتم، از اين به بعد به جاي واژه ي نامانوس و لايتچسبک و ضايع دروغ به کار مي بريم واژه ي زيباي بلاغت را! (از طرف دور و بري هاي فرهنگستان ادب پارسي)