• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : آنچه درباره ي يك آخوند بايد بدانيم! (5)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مرسي 


    کاش يه دره روحانيا خوش اخلاق بودن فقط يه کوچولو. هميشه فکر نميکردن حق باهاشونه تو حرف زدن که سخت نيست منم ميگم اشتباه دارم مهم عمله که بايد توش دقت بيشتري بشه

    مرسي

    + محمدعلي 
    وقتي سوار مردم هستيد كه ديگر اسب نمي خواهيد كه اسب هم جو بخواهد. پس شما را به خدا اين جو را هم از مردم نگيريد.
    پاسخ

    محمد علي جان سلام. اگر هم اين جور باشد (که نيست) باز هم مطلب از همين قرار است.
    سلام.فکر کنم سوء تفاهمي در نظر قبليم بوجود آمده چرا که چند تا از طلبه هايي که مي شناسم کارشناسي آي تي و کامپيوتر و يا استاد زبان و غيره هستند .والبته قبول دارم که مشکلات شما کم نيست و مي دونم که مردم بايد خمس مال خودشون را بدهند تا عده اي بتوانند در تبليغ مسائل ديني فعاليت کنند و باز هم عذر مرا بپذيريد.
    پاسخ

    جناب آقاي حامد رحمت سلام. خواهش ايليم (آذري که وارديد؟) و ممنون از حسن راي شما. و آنچه از خمس به طلبه ها مي رسد خود داستاني دارد که شايد جداگانه در پستي عرض کردم. ارادتمند. موفق باشيد.
    سلام.من فکر مي کنم که حضرت علي(ع) هم اين کارهايي که شما نامبرديد براي خدا ميکرد اما کارهاي ديگري هم مانند زراعت و درخت کاشتن و چاه کندن و غيره هم انجام مي داد لذا فکر مي کنم که طلبه هاي عزيز نيز بايد فعاليتهاي اجتماعي ديگري مانند تدريس در مدارس و يا دانشگاه و هر کار ديگري مثلاً مهندسي يا پزشکي هم داشته باشند تا مردم بفهمند که دين محل درآمدي براي مبلغين دين نيست بلکه آنها همانند خود آنها مشغول کارهاي ديگري هم هستند.موفق باشيد.
    پاسخ

    دوست عزيز جناب آقاي حامد رحمت. عليکم السلام و رحمه الله و برکاته. در يادداشت آخوند بيکار نيست در اين باره سخن گفتم. اما نکته اي که مي خواهم اضافه کنم اين است که آيا حضرت علي (ع) يا ساير معصومان (ع) براي اين که بتوانند پاسخگوي نيازهاي ديني جامعه باشند، مجبور بودند 20 سال شبانه روز در مدارس علميه و گوشه ي حجره ها تحصيل و مباحثه و مطالعه و ... کنند به طوري که نفهمند کي روز مي شود و کي شب؟ آيا براي يک سخنراني 1 ساعته مجبور بودند 7 ساعت و گاهي بيشتر مطالعه کنند؟ يا آن بزرگواران متصل به معدن علم بودند؟عزيز گرامي، در مورد مثال خود شما مي پرسم: آيا پزشكان بايد كشاورزي و بنايي هم بكنند تا مردم بفهمند كه سلامتي مردم محل درآمدي براي آنها نيست بلكه آنها همانند خود آنها مشغول كارهاي ديگري هم هستند؟! موفق باشيد.

    سلام

    نيازي به اين پاسخ بلند بالا نبود. دغدغه هايتان را مي دانم و بسيار از آن‏چه نوشته ‏ايد باخبرم. و فراوان ديده و شنيده‏ام مصيبتها را. ولي نوع نوشتن شما را مفيد نمي‏دانم نه اين كه اشتباه باشد. اين هم حسي است كه در طول اين سالها به وجود آمده است. تلاش براي دفاع گاه راه را براي شكست باز ميكند. مشكل را قبول دارم. راه حلش را اين كار نمي دانم. آن‏چه من بدان مي‏انديشم متاسفانه بسيار راه كار سختي است. آخوند تا وقتي از مردم جداست بايد قضاوت نا بحق ر ا به جان بخرد. ما بايد در دامان مردم زندگي كنيم ولي ظاهرا فعلا چندان با مردم نيستيم.

    گفت اگر دردم يكي بودي چه بودي؟

    به هر حال ممنون از توجه و پاسخي كه داديد.

    يا علي مدد

    پاسخ

    دوست عزيز و گرانقدرم سلام. ممنون از حسن توجه شما. "جدايي از مردم "يکي از نکته هاي كليدي است كه اين روزها سخت بدان مي انديشم و اين يادداشت ها را نوشتم يك براي اين كه بعضي از ديوارهاي نامرئي كه حائل ميان ما و مردم است بردارد دو براي اين كه بعضي از ما را از برج عاجي كه براي خود ساخته ايم بيرون بياورد. باز هم ممنون. يا حق.
    + محمد رضا آتشين صدف 


    دوست عزيز و فاضلم، جناب آقاي حقاني فضل. سلام. سال نو شما هم مبارک. اميدوارم شما و همه ي مومنان، سالي مشحون از خيرات و برکات و نعمات الهي داشته باشيد.

    1. آنچه که باعث شد بنده درباره ي اين موضوع بنويسم اين بود که در طي ساليان متمادي که افتخار آخوند بودن را داشته ام، بسياري از اوقات خودم را با پيش داوري ها، سوء برداشت ها، توقع هاي بيجا و بي انصافي ها، مواجه ديده ام. نه تنها من بلکه دوستان بسيار ديگري از هم لباس هايمان نيز اين درد مشترک را داشته و دارند. اين مسئله ريشه هاي متعددي مي تواند داشته باشد و يکي از آنها ناآگاهي بخشي از لايه هاي جامعه ي ما نسبت به چيستي آخوند و نقش او در جامعه است که به نظرم آمد براي رفع آن در چند يادداشت بعضي از نکات را يادآور شوم.

    2. بنده اولين کسي نيستم که به اين موضوع پرداخته ام هر چند نگاه و شيوه ي بياني من ممکن است متفاوت باشد. مقالات و کتابهاي متعددي را از نويسنده هاي آخوند و غير آخوند به شما نشان دهم که در اين زمينه قلم زده اند و گاه با بيان مطالبي خلاف واقع و از سر بغض وجهه ي ما را در جامعه خراب کرده اند.

    3. بنده مي خواهم با بيان بعضي واقعيت ها، زاويه ي بعضي از ديدگاه ها را با ما آخوندها کم کنم و به اثر اين گونه نوشته ها خوشبين هستم وانگهي اگر دردي هم دوا نشود لااقل صاحب درد اين حق را دارد که آخ بگويد؟

    4. اما قصه ي "نشناخته بودن". بله مردم بسياري از واقعيت ها را درباره ي ما آخوندها نمي دانند. پرسش هايي درباره ي آخوندها وجود دارد که مردم پاسخ درستشان را نمي دانند ولي آيا به نظر شما افکار عمومي در برابر اين پرسش ها سکوت مي کند يا پاسخ هاي ظني و حدسي و نادرست به آنها مي دهد يا غرض ورزاني پيدا مي شود که فرصت را غنيمت مي شمارند و پاسخ هاي کينه توزانه مي دهند؟ آنچه بنده خود به تجربه دريافته ام اين است که چه ما بخواهيم يا نخواهيم، مردم، ما و زندگي و عملکردمان را دائما تفسير و تحليل مي کنند مهم اين است که اين تفسيرها و تحليل ها مطابق با واقع باشد.

    دوست عزيزم گمان دارم مي دانيد که در جامعه اي زندگي مي کنيم که بخشي از مردمش خيال مي کنند بنده و شما در ماه به لااقل 500 تومان به صورت خالص از حوزه حقوق مي گيريم. براي ورود و تحصيل به دانشگاه هاي دولتي امتيازات خاصي داريم، عمامه امان را با چسب يا سوزن سنجاق محکم روي سرتان نگه مي داريم؟ دولت خرج حوزه هاي ما را مي دهد و...
    من استاد حوزه اي را سراغ دارم که در روز روشن، توي خيابان از موتور سواري پس گردني خورده و عمامه اش روانه ي جوي فاضلاب کنار خيابان شده است، آخوندي را مي شناسم که وقتي چند کيلو ميوه خريد کسي به او فحش داد، آخوند محترمي را مي شناسم وقتي به سفر رفت ربوده شد و صدمه ديد صرفا به خاطر آخوند بودنش، بياييد شهرستان هايي را به شما نشان دهم که وقتي توي آن راه مي رويم هر چند دقيقه يک بار متلکي مسخره آميز يا دشنام آلود يا لااقل نگاهي فحش آميز، مي شنوييم و مي بينيم و ... به نظر حضرت عالي اين ها علائم بيماري پنهان خطرناکي در فرهنگ جامعه ي ما نيست؟ بهتر نيست پيش از بدخيم شدن آن به فکر علاج آن باشيم؟ به نظر شما چاره ي آن سکوت است؟

    5. البته قبول دارم هر گروه و صنفي اسراري خصوصي و حرف هايي خانگي دارد که بايد در محيط خانه باقي بماند و بنده هم به اين مسئله توجه داشته و دارم و در اين نوشته ها به مسائلي که مربوط به رابطه ي آخوند با جامعه مي شود پرداخته ام.

    6. با تمام اين حرف ها اگر هنوز اعتقاد داريد که راه را به خطا مي روم خواهش مي کنم بنده را راهنمايي فرماييد تا خداي نکرده به جاي درست کردن ابرو، چشمي را در نياورم. ارادتمند شما.


    سلام

    با آروزي سالي خوب و موفق

    ولي نمي دانم چرا تصميم گرفته ايد درباره آخوندها بنويسيد. تصورم اين است كه اين نوع نوشتن راهي به دهي نمي برد. گمان اين است كه خوانندگان غير طلبه شما كه با عالم طلبگي ارتباطي ندارند به نوعي با اين حرفها زاويه دارند. و دردي از ما دوا نخواهد شد. من طلبگي را براي نشناخته بودنش مي خواهم نيمدانم چرا مي خواهيد ما را در برابر آفتاب پهن كنيد؟

    يا علي مدد