اجازه هست؟
اين نامه به من ارتباطي نداره و خصوصيه. اما چون توي وبلاگ و به صورت کاملا عمومي گذاشتينش, منم جسارت کرده و اظهار نظر مي کنم.
دوست داشتم مقدار بيشتري از نامه رو اينجا مي نوشتين. اينجور نامه ها رو دلم مي خواد ده ها بار بخونم, که هر ده بارش پر از ذوق و لذته.
آخ! عشق بدلي!! بيشتر از اينکه تاسف آور باشه خنده داره...
و من به خاطر پوزخندم عذر مي خوام...
و در عوض به خاطر معشوق افتاده از خورشيد و ماه... متاسفم.
مي دونين چيه؟ ما که حافظ و سعدي و مولانا نداريم که بخوايم عشق واقعي رو درک کنيم. داريم؟!...