ازدواج در فلسفه!
جلسهی اول درس فلسفه اسلامی بود حوزهی خواهران. بعد از تعریف فلسفه، رسیدیم به فواید و کاربردهای آن. بعد از بیان چند فایده گفتم:
... فلسفه حتی در مسائل خانوادگی هم کاربرد داره و تکلیف بعضی چیزا رو روشن میکنه. از جمله این که یه قاعده هست که میگه:
1. کُلُّ مُجَرَّدٍ عاقِلٌ
یعنی هر مجردی عاقله. که عکسنقیض موافقش میشه:
2. هر غیرعاقلی غیرمجرده
"غیرعاقل" که میشه "دیوونه"، "غیرمجرد" هم که میشه "متاهل"، پس این جوری میشه:
3. هر دیوونهای متاهله.
که عکس مستوی، خود این قضیه ، میشه
4. بعضی متاهلا دیوونه هستند.
این جا بود که دیگر صدای بعضی از خواهران در آمد که استاد جدی میفرمایید!؟ من که به زحمت جلوی خودم را میگرفتم، کم نیاوردم، گفتم: علتش این است که در مراحل گوناگون زندگی، زن و شوهر، فرایند تو سر و کلهی هم زدن را چه به صورت گُفتمان و چه به صورت کُفتمان، اون قدر ادامه میدن که متاسفانه همدیگر را دیوونه میکنن. پس نتیجه این که از نظر فلسفی هر مجردی عاقله ولی تنها بعضی متاهلها عاقل هستند.
دیگر نمیتوانستم خودم رو کنترل کنم ولی هنوز وقتش نرسیده بود. شروع کردم به پاک کردن تخته که بچهها قیافهی از زورِ خنده مثل لبو شدهی من را نبینند. پچپچی افتاده بود بین خواهران که بعضی از آنها به گوش من میرسید مثلا:
- نه بابا سر کاریه.
- با این پسرایی که من میبینم به نظر من درست میگه آدم باید دیوونه باشد ازدواج بکنه.
- بچهها دیوونه شدیم رفت پی کارش.
- خوش به حال ما عاقلا.
برگشتم گفتم: خواهران محترم جدی نگیرید. شوخی کردم. "مجرد" در این قاعده مقابل "مادی" است نه "متاهل"و جمعش میشود "مجردات" مثلا میگوییم: "عالم مجردات". یکی از خواهران خیلی جدی، با حالتی واقعی و طبیعی و ساده و معصومانه گفت: آهـــــــــــان. و نفس بلندی کشید. یعنی خیالش راحت شده بود... کلاس دیگر کلّا ترکید.
کلمات کلیدی : ازدواج، فلسفه، مجرد، عاقل، دیوانه، متاهل، حوزه خواهران، عکس نقیض، عکس مستوی