ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 93/10/30 9:32 عصر
دختر کلاس دومی ابتدایی ام به تازگی فهمیده که اسم حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم که میاد باید صلوات بفرستیم. مدتی است سعی می کند گاه گاه توی جمع جمله هایی بگوید که اسم حضرت محمد صلی الله علیه و آله در آنها باشد بعد مکث می کند و خدا به داد جمع برسد اگر حواسشان نباشد و صلوات نفرستند که با اعتراض زهرا خانم مواجه می شوند که با تغیّر از آنها می خواهد که همه صلوات بفرستند و همه هم شرمنده از اینکه یک بچه وظایفه اشان را بهشان یادآوری می کند، صلوات می فرستند و او هم خوشحال از اینکه جمع را تحت تاثیر قرار داده است و همه را وادار به کاری کرده که خودش می خواسته و تازه از او تعریف هم می کنند.
دیشب مسئله های ریاضی اش را برایم میخواند که با هم حل کنیم. مسئله این بود:
محمد 2 سال از برادرش بزرگتر است...
این طور برایم خواند:
محمد... اللهم صل علی محمد وال محمد... 2 سال از برادرش بزرگتر است...
کلمات کلیدی :
حضرت محمد (ص)،
دختر،
صلوات،
کلاس دوم ابتدایی،
ریاضی
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 89/6/24 10:55 صبح
من تنها آخوندی هستم که به قول خودش جواب سلامم را میدهد. دلیلش هم این است که رفاقتش با من مربوط به قبل از آخوند شدن من است. خودش میگوید. امید. فامیلی دوری با ما دارد و چهار سال دبیرستان در یک مدرسه بودیم. البته در دو کلاس. پسر! عجیب از آخوندها بدش میآید. میگوید: یاد بدهکاریهایش میافتد وقتی چشمش به آخوندی میافتد. هر کاری هم کردهام تا کمی دیدگاهش را عوض کنم فایده نداشته. لااقل تا حالا. چقدر بحث! چقدر جدل! یکیش هم این که میخواهم برایت تعریف کنم.
...
- آخه همین جوری که نمیشه آدم از کسی بدش بیاد. اون هم یه قشر. حتما یه دلیلی داره.
- دلیل میخوای؟ آره؟
- آره.
- در طول تاریخ همیشه طلا و تیغ و تسبیح کنار هم بودن.
- پس بالاخره حرف دلت رو زدی. اینو شنیدم. جملهی دکتر شریعتیه نه؟
- حالا هر کی.
- خب مگه اشکالی داره؟
- همهاش اشکاله.
- این که روزی شمشیر حمزه و ثروت خدیجه در خدمت دین محمد (ص) بود اشکالی داره؟ تازه همیشه هم این جوری که تو میگی نبوده. سه سال توی شعب ابیطالب دمار از مسلمونا در آوردن مشرکین. نشنیدی؟
- ولم کن بابا.
- نه جدا خوب فکر کن...
کلمات کلیدی :
آخوند،
تیغ،
تسبیح،
طلا،
دکتر شریعتی،
حمزه،
خدیجه،
حضرت محمد (ص)،
شعب ابی طالب