طراحی وب سایت ازدواج سفید - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خود رأی، در خطا و اشتباه فرو می افتد . [امام علی علیه السلام]

ازدواج سفید از بلاهای طبیعی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 94/10/21 12:40 عصر



سرش را از پشت مانیتور رایانه‌اش بالا آورد، طوری که ما هم بشنویم گفت: خدا به دادمون برسه! لبخندی زدم و گفتم چی شده؟ باز قیمت نفت پایین اومده؟

از پشت میزش بلند شد و طبق عادت همیشگی‌اش دو دستش را کرد در جیب‌های شلوارش و در فضای کوچک بین میزش و دیوار اتاق شروع به قدم زدن کرد و در همان حال گفت: ای کاش قیمت نفت بود.

من هم که داشتم تایپ می‌کردم، دست از تایپ کشیدم و نگاهش کردم و منتظر ادامه‌ی حرفش که گفت. داشتم یه گزارشی رو می‌خوندم درباره‌ی باب شدن ازدواج سفید در ایران.


-         آره منم یه چیزایی خوندم.

-         معلوم نیست داریم کجا می‌ریم!

-         علیرضا هم که تا حالا ساکت بود. گفت: داداش مهران در اتاق رو ببند می‌خوام یه چیزی بگم.

-         خب بگو.

-         باشه. ولی تو اول در رو ببند.

 

مهران در را بست. من گفتم: خدا بخیر کنه. چی می‌خواد بگه!

-         اینی که می‌گم نه اینکه ازدواج سفید رو قبول دارم. ما سه تامون طلبه ایم و می‌دونیم این جور ارتباط و زندگی چند تا کار حرام توش هست.

-         خب

-         ولی اینم هست که ما اگه بخوایم یه مشکلی رو حل کنیم باید اول خوب درکش کنیم. ببخشید مهران اینو می‌گم. بهت بر نخوره. با تف و لعنت و ناراحتی چیزی درست نمیشه. ما باید ببینیم چی شده که جوان ایرانی مسلمان با اینکه می‌دونه کارش شرعی نیست ولی به سمت همچین کاری می‌ره.

-         خب

-         خودت رو بذار جای یه جوون مثلا 25 ساله. مثلا داره کارشناسی ارشد دانشگاه  می‌خونه حالا یا کاری تازه پیدا کرده یا می‌خواد پیدا کنه. سربازیش رو هم رفته یا نرفته. خب.

از 15 سالگی بالغ بوده و توی تمام این سال ها خودش رو نگه داشته ولی الان کم اورده. نیازهای عاطفی و جسمی و جنسی اش امونش رو بریده. نمی خواد هم مثل بعضیا با هر کسی و هرجایی خودش رو ارضا کنه. می‌خواد با یه کسی باشه که واقعا دوستش داشته باشه و یه سری معیارها رو داشته باشه مثلا اونم تحصیل کرده باشه، هرزه نباشه و...

چی کار باید بکنه؟

-         خب خدا که راه رو باز کرده. بره ازدواج کنه.

 

-         آهان. موضوع به همین سادگی ها هم که فکر می‌کنی نیست. خودت رو بذار جای اون. اولا ازدواج دائم که پیش نیازهاش زیاده و تعهداتش هم همین طور. از شغل و درآمد و سربازی و مهریه و رسم و رسومات و موافقت های خانواده های طرفین گرفته تا آزمایش خون و...

حالا همه‌ی اینا به کنار. تو قراره با یه نفر یه عمر زندگی کنی؟ چقدر زمان لازمه تا اون قدری همدیگر رو بشناسین که مطمئن باشین به درد همدیگه می‌خورین یا نه. مثلا الان طرف از زمانی که رفته خواستگاری تا موقعی که ازدواج کردن کلا چهارماه طول کشیده. به نظر تو آدم توی چهار ماه که اون خونه‌ی خودشه و تو هم خونه‌ی خودت و گاهی همدیگر رو دیدین، چقدر با شخصیت و خلق و خوی همدیگه آشنا شدین که بتونین تصمیم  بگیرین مثلا 40 سال زیر یه سقف با هم زندگی کنین بعد تازه بچه دار هم بشین و...

فکر نمی کنی یکی از علت های آمار بالای طلاق همین باشه. حالا بگذریم.

 

خب ازدواج دائم که برای خیلی ها منتفیه. حالا بریم ازدواج موقت. اولا که تو عرف ما ببخشیدهان طوری شده طرف بهش بگن فلان براش خیلی راحت تره تا بهش بگن صیغه‌ای. حالا گیرم طرف مقابلت هم پذیرفت که عقد موقت بشین، خب برای این کار اجازه‌ی پدر دختر هم شرطه. حالا کدوم پدر رو شما سراغ دارین تو ایران که حاضر بشه دختر باکره‌ی خودش رو بهش اجازه بده که با یه نفر زیر یه سقف زندگی کنند تازه معلوم هم نیست که بعدا بخوان با هم زن و شوهر دائم بشن یا نه؟

خب فرض کن، تویی و ازدواج دائم نمی تونی بکنی چون شرایطش رو نداری، ازدواج موقت هم که خدا اجازه داده بنده‌ی خدا اجازه نمیده، با هر کس و ناکسی هم نمی خوای باشی. چه گزینه ای برات می‌مونه

طرف مقابلت رو پیدا می‌کنی، با هم صحبت های اولیه رو می‌کنین. اگه او هم تو رو پسندید میرین زیر یک سقف با هم زندگی می‌کنین. نه مشکلات و تعهدات سنگین ازدواج دائم رو دارین نه موانع ازدواج موقت رو، هرزه گردی هم نکردین، عاشقانه دارین با هم زندگی می‌کنین. بچه دار هم قرار نیست بشین و نمی شین. هر وقت هم از هم دلزده شدین یا دیدین به درد هم نمی خورین به همش می‌زنین و هر کدوم میرین سی خودتون. حالا شاید هم تصمیم گرفتین که بعدا با هم دائم زن و شوهر بشین. الان هم خرج زندگی با هر دوتونه. دیگه چه می‌خوان؟ نیازهای عاطفی و جسمی شون هم برطرف میشه،‌بی دردسر بی مشکل.

 

البته مشکلاتی هم داره یکیش مسائل شرعیشه. یکیش اگه خانواده ها بفهمن و... ولی خب تو مسائل شرعیش من با یکیشون صحبت کردم. یه حرفی زد که به نظر من قابل تأمله. نه اینکه می‌گم کارش رو توجیه می‌کنه. می‌گم این حرف رو باید تحلیل کرد. می‌گفت. وقتی تو جامعه‌ و فرهنگ ما خدا یه چیزی رو حلال می‌کنه ولی مردم حرامش می‌کنن، باعث میشه جوونا هم راه دیگه ای پیدا کنن. همه که اون قدر ایمانشون قوی نیست که بخوان هی صبر کنن تا ببینن چی میشه. تو ببین قضیه‌ی منی توی حج که اون اتفاق افتاد واسه زائرا، سال هاست که تو این قضیه واسه جوونای جامعه‌ی ما اتفاق افتاده. یه راهی رو خدا باز کرده که ملت برن. وقتی تو اومدی بستیش، چی میشه یا یه راه دیگه پیدا می‌کنن یا همین جور رو هم می‌افتن تا بمیرن.

 

مهران حالا نشسته بود سر صندلی اش و دستش را مشت کرده بود و گذاشته بود روی گیجگاهش و آرنجش را روی میز ستون کرده بود.

 

-         تا حالا از این زاویه به قضیه نگاه نکرده بودم. با بیشتر حرفات هم موافقم. درباره‌ی بعضی هاشون هم فعلا نظری ندارم. فقط دو نکته به نظرم رسید یکی اینکه برای شناخت قبل از ازدواج الان تست هایی وجود داره که تا حدی می‌تونه کمک کنه به افراد بهتر همدیگر رو بشناسن و ضریب اطمینان زندگی شون بالاتر بره. دوم اینکه بعضی از مراجع تقلید مثلا آیت الله العظمی مکارم شیرازی تو ازدواج دختر باکره،‌ اجازه‌ی پدر رو فقط تا 30 سالگی شرط می‌دونن.

-         واقعاً

-         چیه نکنه می‌خوای ازدواج سفید بکنی؟!

-         برو بابا. یعنی طبق نظر ایشون دختر بالاتر از سی سال نیاز به اجازه‌ی پدر ندارة؟

-         نه.

-         نمی دونستم...






کلمات کلیدی : ازدواج، ازدواج موقت، ازدواج دائم، ازدواج سفید، بلاهای طبیعی