ذره بين جون امام زاده توي دانشگاه ما بود و مزار يک خانم شاه زاده پشت اون . کمي اونور ترش هم يه مقبره ديگه بود که البته ضريح و اينا نداشت. 4 طرفش باز بود و البته با حال! اونجا هم چند نفر از شاهزادگاه قاجار رو دفن کرده بودند. خلاصه اينا توي دانشگاه بودند.
از همه اين صحنه ها و حتي سنگ مزارشون عکس گرفتم.:)
خاطرات اون روزها هم عالمي داره! بنويسيد استاد خوبم. تشکر
راستي چقدر زود آرشيو شديم.
چه جالب... من برف ديده بودم البته ولي منم گاهي توي راه که تنها بودم ... گريه ميکردم ...
خداييش حالا خيلي بيشتر از اونوقتا تنها ميمونم ولي خوب ديگه عادت کردم...عوضش اينقدر تو تنهايي آشپزي ميکنم دستپختم مورد تاييد مادر آقاي خونه قرار گرفته