• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : بهاي ادبيات به دلار!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 9 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بي نام 
    سلام
    چه داستان جالبي:قهرمان داستان خل و چل. پيداش کردم و خوندمش. اينم برا بقيه که استفاده کنند:

    به روز نمي کنيد؟
    پاسخ

    سلام. چه جالب. فکر نمي کردم تو نت پيدا بشه. کامنت ها رو که به روز مي کنم!
    + تازه وارد 
    با سلام و خسبته نباشيد
    راستش فکر ميکنم براي شما که خودتون از طرفي به شدت به ادبيات علاقه دارين و ادبيات خوندين و از طرفي منطق!!! جمع بين حسابداري و ادبيات چندان هم مشکل نباشه!!!
    راستش من خودم هم حسابداري خوندم اما جزوه هاي درسي ام هميشه پر از اشعار مشيري، حافظ و ... بوده
    واقعا ادبيات (البته نه قسمت دستور زبانش) بلکه صنايع ادبي و نثرها و اشعار قشنگ فارسي از هر قشري طرفدار داره.
    پاسخ

    سلام. اولش مشکل بود ولي خدا رو شکر تا حدودي آسون شد. امروز جلسه ي اول بود. جالب اينجا بود که امروز اولين روزي بود که مي اومدن دانشگاه و کلاس من هم اولين کلاس آنها. درس رو با يه داستان فانتزي شروع کرديم به نام قهرمان قصه ي خل و چل. داستان يه علامت منفي که از وضع خودش راضي نبود و دوست داشت تبديل بشود به يه علامت مثبت و فالگير رياضيداني به او توصيه کرده بود که برود عاشق يه علامت منفي ديگه بشه تا بشه مثبت و شرح تلاش هاي او براي عاشق شدن که همه ناکام ماند و آخرش هم بر خلاف توصيه هاي نويسنده، به ازدواج با يه علامت مثبت که مي خواست از دست تنهايي خودکشي کنه ازدواج کرد و بعد فهميد که عاشق شده! بعد رفتيم سراغ بحث و گفتگو درباره ي فوايد خواندن ادبيات براي يک دانشجوي حسابداري. خلاصه جلسه ي اول به خير گذشت.
    + بي نام 
    سلام
    آقا ما رو هم به شاگردي قبول مي کنيد؟ من شعر دوست دارم در انواع مختلف و داستان به نثر قديمي. به نظرتون اگر استاد درسي مثل ادبيات که ذهن دانشجو جماعت کمي هم با اون آشناست، از دانشجوهاش بپرسه تو کدوم شاخه ادبيات بيشتر دوست دارند بشنوند، خيلي بد مي شه؟کاش منم مي تونستم سر کلاستون باشم.
    پاسخ

    سلام. اختيار دارين. نه خيلي هم خوبه؟ شما که خودتون استادين.
    پشت صحنه استادا هم خيلي جالبه... من طرف شاگرداتونم... شما استرس گرفتين...
    پاسخ

    بله. راس مي گين اولش استرس گرفتم ولي باورتون نميشه چه موضوعات و روشي رو پيدا کرده ام براي اين کلاس. فقط خدا کنه در عمل هم خوب از آب در بياد.
    + مرسي 
    سلام
    خداي من ياد سال سوم دبيرستان افتادم يه دبيري داشتيم اونايي که ادبيات دوس داشتن مثل من و اونايي که ادبيات دوس نداشتن مثل دوستام همه آخر سال نمره هاي درخشاني توي امتحان نهايي به خاطر زحمات فراوونش گرفتيم. آخ آخ آخ عجب استادي بود. يعني ادبيات رو کرده بود هلو. با عشق درسش رو ميخوندم. خسته نميشديم از کلاساش. درسي که بچه هاي کلاساي ديگه ازش درميرفتن بچه هاي ما براش جون ميدادن.
    استاد و اخلاقش توي شيريني درس خيلي تاثيرگذاره. ميتونه از سنگ مجسمه هنري دربياره. يا نه همون تيکه سنگ رو هم بزنه شن و ماسه کنه.
    جدا دعا ميکنم تو اين امر خطيييييير مثل هميشه سربلند و موفق باشين.
    فقط يه سوال اين دانشجوهاتون شهرستاني هستن؟
    پاسخ

    نمي دونم. فقط مي دونم همه پسرن.
    + ذره بين 
    پيداش کردم:
    نظر سنجي نوروزي درباره بدترين درس مدرسه
    http://www.pishani.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=151:1390-01-10-11-49-30&catid=64:1391-05-11-15-28-06&Itemid=21


    پاسخ

    ممنون از زحمتي که کشيدين.
    + ذره بين 
    سلام
    دارم فکر ميکنم که خود منم با اينکه هميشه شعر و رمان دوس داشتم و حتي به قواعد زبان فارسي و آيين نگارش و اين حرفا هم بي علاقه نيستم اما کلاساي ادبيات مدرسه و دانشگاه برام کسالت آورترين کلاسا بود، نمره هام هم خوب نميشد هيچ وقت. فقط يه معلم دوره راهنمايي داشتيم که آقايي بود شبيه نيما يوشيج و عاشق مولانا بود، تنها خاطرات دل چسب کلاساي ادبياتم مال کلاساي ايشونه وقتي با اون شور و حال "بشنو از ني" رو ميخوند.
    دوستي يه بار تو وبلاگش درباره يه تحقيق ميداني در تعطيلات نوروزش نوشته بود. از بچه هاي فاميل درباره بدترين درس مدرسه پرسيده بود و جواب... دلا بسوزه به حال فرهنگ و ادب اين مرز و بوم

    پاسخ

    سلام. من هم ترسم از اينه که کلاسم اين طور نشه.
    استاد شما نگران اونش نباشيد
    ادبيات بعنوان درس که تدريس نميشه
    بعوان علم تعليم ميشه ، و لازم براي همه‌ي رشته ها بلکه همه‌ي آدم هاست

    تازه!
    اگر استادش يک روحاني بزرگوار هم باشه ، جذاب تر و مقبول تر هم ميشه
    مثل وقتي که يه استادِ فوفول ! بياد انديشه اسلامي درس بده، که همه استقبال ميکنن.

    کاش شما استاد ما هم بودين
    پاسخ

    من که اينو مي دونم ولي نمي دونم اونا هم مي دونن؟ بله آشنايي زدايي نقش زيادي در ايجاد جذابيت دارد. نظر لطف شماست. شما که خودتون استادين.
    + مرسي 
    سلام استاد
    قبل ازين که درمورد خود سوالاتتون نظر بدم. يه مطلب مهم به نظرم رسيد. راستش اگر من جاي شاگرداي آينده شما بودم و اين متن رودست بر قضا رويت ميکردم سر کلاس نه تنها شما تحويل گرفته نميشدين که پيچونده ميشدين اساسا و احيانا زيرآبتون هم زده ميشد. خدا وکيلي شاگردا اصولا استادي رو ميخوان که همه حرفش رو نباشه يه فوت کوزه گري داشته باشه وگرنه همون اولش ميگن برو بابا. خودمونم ميتونستيم بخونيم. اومدي که چي... بي ادبي نشه شما استاد ماهري هستين فقط متاسفانه خيلي رو بازي ميکنين. واين براي شاگرد جماعت يعني برگ برنده.
    راستشِ دوم هم اين که خودتون رو پايين نشون ميدين. شما کلي حرف براي گفتن دارين از ادبيات قديم تا جديد. از همه ما هم بيشتر و بهتر ميدونين آخرش چي سر کلاسشون ميگين اما اينکه الان آه و ناله گذاشتين يه کم يه جوريه.
    بعدا ميگم چطوري گربشون رو دم حجله بکشين نتونن نُتُق بکشن!
    پاسخ

    سلام. ياد يه خاطره اي افتادم. سه سال پيش يه دوره آموزش طنزنويسي داشتم تو يه موسسه ي خصوصي. هزينه ي دوره 35 هزار تومن بود. چهار تا آقا بودن و دو تا خانم. جلسه ي اول بهشون گفتم. شما هيچ کدومتون طنزنويس خوبي نميشين. حالا جلسه ي اول، استاد روحاني و معمم، همه همين جوري عصا قورت داده نشسته يه دفعه انگار آب سردي ريختن رو سرشون. ادامه دادم آخه کي بلند ميشه 35 هزار تومن (اون وقتا واسه خودش پولي بود) ميده طنزنويسي ياد بگيره. معلوم ميشه مايه دارين و طنزنويس بايد درد مردم رو حس کنه و شما حس نمي کنين. (البته لحنم شوخي و جدي قاتي بود)... يعني فکر مي کنيد دارم فيلم بازي مي کنم؟ باور کنيد پيرم در اومد از صبح از بس گشته ام تو اينترنت و کتابخونه که ببينم از کجا شروع کنم و چي بگم تا بالاخره يه فکرايي به سرم زده حالا البته هنوز خامه تا ببينم چي ميشه؟ ولي خداييش معضليه. فکرشو بکن.