• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : كافي كتاب!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 26 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + ذره بين 
    ميشه بريم بخونيمش بعد بيام همين جا شما دربارش برامون حرف بزنيد؟

    پاسخ

    نه شما بخونين بياييد همين جا دربارش برامون حرف بزنيد.
    + ذره بين 
    چقدر قشنگ خداي من!
    حتما ميخونمش، الان بزرگ شدم ديگه شايد اين بار عقلم بکشه!
    درباره اون جمله آخرتون هيچي ندارم بگم :))))
    پاسخ

    خب. خوندنش صد سال طول مي كشه!
    + ذره بين 
    واقعا؟ خواب هم رو ميديدن؟وااااااااااي
    من اين کتاب رو ده سال پيش يه بار خواستم بخونم. تا نصفه رفتم فقط!
    فکر کنم عقلم بش قد نميده!
    پاسخ

    اين که چيزي نيست. اون جاش جالبه که مردم دهکده فراموشي مي گيرن. كه قبل از اينکه همه گير بشه چون مي دونستن که همه شون اين جوري مي شن اومدن دو سه چيز مهم رو روي تابلوهايي نوشتن و در ورودي دهکده نصب کردن. مثلا اسم دهکده رو. يه چيز ديگه رو هم نوشتن: خدا هست. يه وقتي پيشنهاد يک برنامه ي پنج قسمتي 15دقيقه اي واسه راديو معارف تنظيم کرده بودم با موضوع ايده ي خدا در شاهکارهاي ادبيات جهان. که يکيش صدسال تنهايي بود. که البته مثل پيشنهادهاي ديگرم پا نگرفت. تصور کن راديو معارف گوش مي دي بعد درباره ي مارکز حرف مي زنه!
    + ذره بين 
    چه بامزه! من هميشه فکر ميکردم اصطلاح کافي بلاگ ما از اين کافه کتابا گرفته شده :)

    پاسخ

    جهت اطلاعتون بگم از سرگرم هاي ديوانه كننده ي من واژه سازيه گاهي هم مي فرستم واسه فرهنگستان نمي دونم چرا دعوتم نمي كنند به همكاري!
    + مرسي 

    معذرت امابه جاي کاغذ که به مرور زمانزرد و کهنه شايدم پاره ميشه نميشه آرزو کنيد تبلت يا گلکسي چيزي باشه فناوري توي کافه تون تعطيله؟
    پاسخ

    نه اتفاقا دقيقا مي خوام دستي باشه؛ كتاب باشه و كاغذ و خودكار. يعني قشنگ اول كتاب رو بو كني بعد بخوني! ولي خب يه سايت يا وبلاگ حداقل مي خواد واسه اطلاع رساني.
    + ذره بين 
    وقتي هنوز پا نگرفته جمع شدن، فقط هم در تهران بودن، خوب همين ميشه که من و شما ندونيم که بودن :(
    من هر وقت دلم يه همچين جايي ميخواد، ميرم نزديکترين کتابخونه به خونمون! خدا رو شکر قفسه بازه! ميرم وسط دو ستون کتابا ميشينم. ازشون کلي انرژي مثبت ميگيرم و برميگردم!

    چه عالي، شما ترسيمش کنيد ما هم ميتونيم روياي شما رو ببينيم...
    پاسخ

    خيلي جالب بود ديدن روياي من، ياد صد سال تنهايي ماركز افتادم زماني كه مردم دهكده بيمار شده بودند و نمي تونستن بخوابند ولي خواب مي ديدند و همه مي تونستن خواب هاي همديگر رو ببينن.
    + مرسي 

    يادداشت هاي اين کتابه که مثلا هفته قبل ازش حرف زده شده و قراره بعدا آدما بين درموردش سوال بپرسن . آرشيو ميخوايد ديگه يه جورايي. رمز و کد و ...؟ چرا خط پاراگراف آخرو ريز کردين کور ميشه آدم خب...
    پاسخ

    نه ديگه هفته ي بعد مي ره واسه كتاب بعد. آرشيو نداريم. تازه و سريع.
    + ذره بين 
    بله، دقيقا هم با همين اسم يعني: کافه کتاب.
    بعضي از انتشاراتياي برجسته کافه کتاب داشتن چند سال پيش. از اون مطالبي که دربارشون خوندم، تصويري تو ذهنم ساخته شده شبيه همين چيزي که الان شما تعريف کرديد.
    حيف که هيچ وقت از نزديک نديدم
    پاسخ

    من نمي دونستم. چه جالب و چقدر من پرت بودم و من اين كلمه رو به قياس چت بلاگ، دوستياب بلاگ، كافي بلاگ و... كه خودم ساختم به كار بردم.پس بايد بخونم درباره اش ولي قبلش كل ايده ام رو مي نويسم بعد ببينم چقدر شبيه اونا ميشه.
    + مرسي 


    سلام

    پول کلفت يعني چي؟! بعد چقدر گيج و ويج بود قاطي ميشن که.

    پاسخ

    سلام. اون قدر كه بشه جايي رو خريد و بعد راش انداخت و بعد نگران درآمدش هم نوبد و بشه سرپا نگهش داشت. چي قاطي مي شه و چرا؟
    + ذره بين 
    سلام
    خيلي روياييه...
    کافي کتابايي که جمع شدن، شبيه همين چيزي بودن که در روياي شما است؟
    اون موقع که بودن، خيلي دلم ميخواست يکيشون رو از نزديک ببينم.

    راستي کافي بلاگ کوهپايه ايِ ما هم کم از اون کافي کتاب رويايي نداره...
    پاسخ

    سلام. واقعا؟ چنين چيزي بوده قبلا؟
     <      1   2