• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : سپهري و انتظار گودو!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مرسي 


    سلام

    هرکي صبح کله پاچه بخوره بي حوصله ميشه. قال خودم. فعلا درس دارم بعدا نظر ارزشمند!و مفصلم رو ميدم.

    پاسخ

    سلام. خخخخخ.
    + بي نام 
    سلام
    تشکر
    پاسخ

    سلام. خواهش مي کنم.
    + بي نام 
    سلام
    ته داستان چي ميشه؟ اين ها نماد چي هستند؟ گودو خداست يا مسيح يا امام زمان ما؟ توضيحي نمي دهيد؟
    پاسخ

    سلام. خوبين؟ ته ش همين بود که عرض کردم. خلاصه ي مفصل تري از داستان را در ويکي پديا نوشته ام. شرمنده فعلا حس و حال توضيح ندارم. ولي خب تو اينترنت مقالات خوبي به فارسي نوشته شده اگر دوست دارين و براتون مهمه ببينيد تو نورمگز يا پرتال جامع علوم انساني. فايل پي دي اف يکي از آنها را هم تو منابع نوشته ام تو ويکي پديا آورده ام.
    + رضا 
    سلام
    تم اصلي داستان در انتظار گودو، waiting for nothing است.
    bare tree on the barestage
    تمام شعرها و داستانهاي بکت ترويج پوچ گرايي است... به جان خودم...
    طفلي سهراب...
    فک کنم الان تو قبر داره از دست شما بندري ميزنه ...

    پاسخ

    سلام و ارادت. 1. بر اساس خود نمايشنامه همان قدر که ولاديمير و استراگون و پسرک واقعي اند، گودو هم واقعي است و عناصر پوچي در تئاتر مربوط به چيزهاي ديگري است. 2. بنده از "شباهت" ها و "تفاوت ها"ي "نشاني" با اين نمايشنامه حرف زدم و نه از عينيت آنها که به نظرم رسيد براي کسي که اين نمايشنامه را با حوصله خوانده باشد و با زبان سهراب هم آشنا باشد نيازي به توضيح بيشتر نباشد. شايد هم باشد ولي من لااقل فعلا حوصله ش را ندارم.