• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : سرگذشت هايي از ايران 2040 (شماره2)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ذره بين 
    سلام
    براي من هم اجازه ندادن بابا به دخترش براي تحصيل جالب بود...
    يعني ما قراره هر 50 سال فقط روي يکي از مشکلات فرهنگي جامعمون کار کنيم؟!
    پاسخ

    سلام. ظاهرا که اين طوريه.
    چه علمي تخيلي!
    چرا كه نه؟ يه ينده خدايي مي‌گفت، واقعيت همان پندار شماست...
    ولي از بخش سند منگوله دارش خوشم نيومد
    پاسخ

    احتمالا ياد ژول رون افتادين نه؟ البته از نوع مسلمونش.


    جالبه که تو ايران 2040 هم اتوبوس هست هم ايستگاهش. يعني ملت اينقدر فرهيخته اند که وسيله شخصي نمي ارند. کنکور هم علي رغم تلاشهاي شبانه روزي احمدي نژاد و مشائي و .... هم چنان هست. کنکور که سهل است پيش دانشگاهي هم همچنان هست. بعد هم بابا ها به خاطر دوري راه اجازه نميدهند دخترشون بره تبريز!!

    ياد تصاويري افتادم که زماني تو اينترنت پخش شده بود و مردم در سال 1910 تصورشون رو از سال 2000 کشيده بودند.

    موفق باشيد

    يا علي مدد

    پاسخ

    سلام دوست عزيز. خوبين؟ نكته ي جالبي بود. هر چند اينا كه چيزي نيست وقتي بعد از 1400 سال هنوز مردم مسلمان شيعه راضي نشده اند به حكم خدا گردن بنهند و راه خودشون رو مي رن اتوبوس و ايستگاهش كه چه عرض كنم الاغ سواري در 2080 هم براي من تعجب آور نيست.
    + بي نام 
    سلام
    يعني پنجاه شصت سال ديگه ما مريخي مي شويم؟
    اين داستان باروحيه مردها سازگار نيست و اين دوشيزه بودن مانع بسياري از هرزگي هاست.
    پاسخ

    سلام. ببخشيد بفرماييد عاقل تر مي شويم (كمتر از پنجاه شصت سال ان شاء الله). سازگار مي شود. و باعث بسياري ديگر از هرزگي ها (البته نه خودش بلكه حساسيت بي جا نسبت به آن).

    اميدوارم زودتر از اين تاريخ،

    شاهد چنين گفتگوهايي باشيم!

    پاسخ

    من هم همين طور.